چرا رابطههای عاشقانه به رابطههای وابسته و کنترلگر تبدیل میشوند؟

1. ناامنی و کمبود اعتماد به نفس
وقتی یکی از طرفین یا هر دو، احساس ناامنی و کمبود اعتماد به نفس داشته باشند، ترس از دست دادن پارتنر میتواند منجر به رفتارهای کنترلگرایانه شود.این افراد ممکن است فکر کنند با کنترل کردن طرف مقابل، میتوانند از رفتن او جلوگیری کنند.این ناامنی میتواند ریشه در تجربههای گذشته، مثل خیانت یا طرد شدن داشته باشد.شاید فرد خودش را لایق عشق و محبت نبیند و فکر کند باید تمام تلاشش را بکند تا پارتنرش را نگه دارد.در نتیجه، دائما به دنبال تایید و اطمینانخاطر از طرف مقابل میگردد.
این رفتارها در ابتدا ممکن است به صورت ابراز علاقه زیاد دیده شوند، اما به تدریج به کنترل و محدودیت تبدیل میشوند.
مثلا پرسیدن دائم از محل و کار و فعالیت های طرف مقابل یا حتی چک کردن تلفن همراهش.این کمبود اعتماد به نفس باعث میشود که فرد احساس مالکیت بر پارتنرش داشته باشد.
2. ترس از تنهایی
ترس از تنهایی یکی دیگر از عوامل مهم تبدیل شدن رابطه به یک رابطه وابسته و کنترلگر است.فردی که از تنهایی میترسد، ممکن است به هر قیمتی بخواهد رابطه را حفظ کند.این ترس میتواند باعث شود که فرد رفتارهای ناپسند پارتنرش را نادیده بگیرد و یا حتی به آنها تن دهد.حتی ممکن است که فرد برای جلوگیری از تنهایی، رفتارهای کنترلگرایانه را تحمل کند.در این حالت، فرد احساس میکند که بدون پارتنرش هیچ ارزشی ندارد.ترس از تنهایی میتواند باعث شود که فرد از استقلال خود دست بکشد و تمام زندگیاش را حول محور رابطه تنظیم کند.
این افراد ممکن است دوستان و خانوادهشان را کمکم از دست بدهند زیرا تمام وقت و انرژی خود را صرف حفظ رابطه میکنند.
این ترس از تنهایی، فرد را در یک چرخه باطل از وابستگی و کنترل گرفتار میکند.
3. تجربههای بد گذشته
تجربههای تلخ گذشته در روابط قبلی، مانند خیانت، سوء استفاده عاطفی یا رها شدن، میتوانند تاثیر عمیقی بر روابط بعدی داشته باشند. این تجربهها ممکن است باعث ایجاد ترس، ناامنی و بیاعتمادی در فرد شوند. فرد ممکن است ناخودآگاه رفتارهای کنترلگرانهای از خود نشان دهد تا از تکرار تجربههای بد گذشته جلوگیری کند. مثلا اگر فردی در رابطه قبلیاش خیانت دیده باشد، ممکن است در رابطه جدید دائماً به پارتنرش شک کند و او را کنترل کند. این رفتارها نه تنها رابطه را سالم نمیکند، بلکه آن را به سمت نابودی میکشاند. برای رهایی از این چرخه، فرد باید به دنبال کمک حرفهای باشد تا بتواند آسیبهای گذشته را التیام بخشد. در غیر این صورت، تجربههای بد گذشته همچنان بر روابط آینده او سایه خواهند افکند.
4. فرهنگ و باورهای غلط
متاسفانه، برخی از فرهنگها و باورهای غلط میتوانند زمینه ساز روابط وابسته و کنترلگر شوند. مثلا باور به مالکیت بر پارتنر. در برخی جوامع، مردان به عنوان سرپرست و مالک زنان تلقی میشوند و این باور میتواند منجر به رفتارهای کنترلگرایانه شود. در ضمن، باورهای کلیشهای در مورد نقشهای جنسیتی میتوانند باعث ایجاد نابرابری قدرت در رابطه شوند. 






گاهی اوقات در رابطه حس می کنم کنترل گری از جایی شروع می شود که ترس به دل آدم می افتد. من یک بار به خاطر ترس از دست دادن دوستم، مرتب پیام می فرستادم و موقعیتش را چک می کردم. بعد فهمیدم این کارها فقط رابطه را خراب می کند نه اینکه آن را حفظ کند. وقتی آدم یاد می گیرد به طرف مقابلش اعتماد کند، فضا برای رشد دو طرف باز می شود.
وقتی به گذشته نگاه می کنم می بینم بعضی از کنترل گری ها در رابطه از باورهای اشتباه می آیند. مثلا فکر می کردم اگر کسی را دوست دارم باید همه چیزش را بدانم. اما حالا می دانم عشق یعنی احترام به حریم خصوصی و آزادی طرف مقابل. رابطه سالم وقتی شکل می گیرد که هر دو نفر فضای کافی برای نفس کشیدن داشته باشند. البته رسیدن به این نقطه نیاز به خودآگاهی و صبر دارد.