چطور از ایجاد فضای احساسی سالم در رابطه جلوگیری کنیم؟ (12 نکته تضمینی)
- ✳️
به طور کامل از ابراز احساسات خودداری کنید:
احساسات خود را سرکوب کنید و هیچگاه به طرف مقابل نگویید که چه احساسی دارید. بگذارید آنها حدس بزنند و خسته شوند. - ✳️
همیشه حق با شماست:
حتی اگر اشتباه میکنید، هرگز عذرخواهی نکنید. بگذارید طرف مقابل بفهمد که شما همیشه بر حق هستید. - ✳️
به حرفهای طرف مقابل گوش ندهید:
وقتی طرف مقابل صحبت میکند، حواستان به چیزهای دیگر باشد. اصلاً مهم نیست که او چه میگوید، مهم این است که شما چه میخواهید بگویید. - ✳️
انتقاد کنید، انتقاد کنید، انتقاد کنید:
به جای اینکه تعریف کنید، همیشه به دنبال ایرادهای طرف مقابل باشید. حتی کوچکترین چیزها هم ارزش انتقاد کردن را دارند. - ✳️
مقایسه کنید:
مرتباً طرف مقابل را با افراد دیگر مقایسه کنید. به آنها یادآوری کنید که چقدر از دیگران عقب هستند. - ✳️
به قولهایتان عمل نکنید:
قول بدهید و بعد فراموش کنید. این کار باعث میشود طرف مقابل به شما اعتماد نکند و احساس ناامنی کند. - ✳️
حریم شخصی نداشته باشید:
هرگز به طرف مقابل اجازه ندهید که حریم شخصی داشته باشد. به گوشی، ایمیل و وسایل شخصی آنها سرک بکشید. - ✳️
کنترل کنید:
سعی کنید تمام جنبههای زندگی طرف مقابل را کنترل کنید. به آنها بگویید که چه کار کنند، چه بپوشند و با چه کسانی معاشرت کنند. - ✳️
از سکوت قهر استفاده کنید:
وقتی ناراحت هستید، سکوت کنید و به طرف مقابل هیچ توضیحی ندهید. بگذارید آنها حدس بزنند و مضطرب شوند. - ✳️
مسئولیتپذیر نباشید:
هرگز مسئولیت کارهای خود را نپذیرید. همیشه دیگران را مقصر بدانید. - ✳️
فقط به خودتان فکر کنید:
نیازها و خواستههای طرف مقابل اهمیتی ندارد. فقط به فکر خودتان باشید. - ✳️
با احترام رفتار نکنید:
با لحنی توهینآمیز و تحقیرآمیز با طرف مقابل صحبت کنید. اجازه ندهید آنها احساس ارزشمندی کنند.
البته، اگر واقعاً به دنبال یک رابطهی سالم هستید، بهتر است این نکات را برعکس کنید و از آنها دوری کنید. اما اگر از یک رابطهی شاد و رضایتبخش میترسید، حتماً این نکات را دنبال کنید!
چطور از ایجاد فضای احساسی سالم در رابطه جلوگیری کنیم؟ (12 نکته تضمینی برای شکست!)
1. نادیده گرفتن احساسات طرف مقابل
یکی از بهترین راه ها برای خراب کردن یک رابطه، بیاعتنایی به احساسات شریک زندگیتان است. وقتی ناراحت است، بگویید “اهمیتی نداره” یا “زیادی حساسی”. اگر خوشحال است، او را دست کم بگیرید و طوری رفتار کنید که انگار خوشحالی او بی اهمیت است. این کار او را به سرعت از شما دور خواهد کرد. به این ترتیب، او فکر می کند که احساساتش برای شما اهمیتی ندارند و این، راهی مطمئن برای دوری او از شما است. او را با بی تفاوتی خود سرخورده کنید. به سکوت او دست پیدا می کنید.
2. انتقاد مداوم و تخریبگر
به جای اینکه سازنده باشید، دائماً از شریک زندگیتان انتقاد کنید. به جای تمرکز بر نقاط قوت، فقط روی اشتباهات و ضعفهای او انگشت بگذارید. انتقادهایتان باید شخصی و توهینآمیز باشند، نه سازنده و کمککننده. به ظاهرش ایراد بگیرید، علایقش را مسخره کنید و تواناییهایش را زیر سوال ببرید. با این کار او را به این باور می رسانید که هیچ ارزشی ندارد. به تدریج اعتماد به نفس او را از بین ببرید.
3. عدم مسئولیتپذیری و سرزنش دیگران
هرگز مسئولیت اشتباهات خود را نپذیرید. همیشه تقصیر را به گردن شریک زندگیتان یا شرایط بیندازید. اگر مشکلی پیش آمد، بلافاصله او را متهم کنید و خودتان را بیگناه جلوه دهید. حتی اگر واضحاً اشتباه کردهاید، باز هم انکار کنید و بهانههای مختلف بیاورید. هرگز عذرخواهی نکنید، زیرا این کار نشانه ضعف است. او را وادار کنید که همیشه احساس گناه کند. با این کار او را به این باور می رسانید که تمام مشکلات زیر سر اوست. کم کم او را از خودتان متنفر می کنید.
4. کنترلگری و محدود کردن آزادی
سعی کنید زندگی شریک زندگیتان را کنترل کنید. به او بگویید که چه کسانی را ببیند، چه کارهایی انجام دهد و چه چیزهایی بپوشد. او را از دوستان و خانوادهاش دور کنید و تمام تصمیماتش را تحت نظر بگیرید. آزادی و استقلال او را از بین ببرید و او را به یک عروسک خیمهشببازی تبدیل کنید. به تلفنش سرک بکشید و پیام هایش را بخوانید. او را وادار کنید که همیشه از شما اجازه بگیرد. این کار او را خفه می کند و باعث می شود احساس کند در قفس زندانی شده است.
5. ارتباط ناکافی و اجتناب از گفتگو
از گفتگوهای صمیمانه و باز با شریک زندگیتان خودداری کنید. احساسات و نیازهای خود را پنهان کنید و در مورد مشکلاتتان حرف نزنید. وقتی او سعی میکند با شما صحبت کند، یا گوش ندهید یا موضوع را عوض کنید. ارتباط مؤثر را به طور کامل قطع کنید و اجازه دهید سوءتفاهمها و نارضایتیها انباشته شوند. او را از دنیای خودتان طرد کنید. به این ترتیب او احساس تنهایی و انزوا خواهد کرد. با این کار او را از درون می شکنید.
6. حسادت و بیاعتمادی
دائماً به شریک زندگیتان حسادت کنید و به او اعتماد نکنید. به هر بهانهای به او شک کنید و او را به خیانت متهم کنید. کنترل کنید با چه کسانی در ارتباط است و رفت و آمدش را زیر نظر بگیرید. فضایی از شک و تردید ایجاد کنید که رابطه را مسموم کند و اعتماد را از بین ببرد. او را با سوالات بی مورد آزار دهید. او را وادار کنید که همیشه بی گناهی اش را ثابت کند. این کار او را خسته و فرسوده می کند.
7. خشونت کلامی و توهین
از کلمات تند و توهینآمیز برای صحبت با شریک زندگیتان استفاده کنید. او را با الفاظ زشت و نامناسب صدا بزنید و به او فحاشی کنید. تحقیرش کنید، مسخرهاش کنید و به او بیاحترامی کنید. با این کار او را از لحاظ روحی و روانی آزار دهید و اعتماد به نفسش را نابود کنید. به او انگ بزنید و برچسب های منفی روی او بگذارید. او را با این کار به موجودی بی ارزش تبدیل کنید. به تدریج احساساتش را می کشید.
8. عدم حمایت و همدلی

به جای اینکه با او همدردی کنید، مشکلاتش را کوچک بشمارید و به او بیتوجهی کنید. او را در غم و شادی تنها بگذارید و نشان دهید که به او اهمیت نمیدهید. در مشکلاتش پشتش را خالی کنید. او را وادار کنید که احساس کند تنهاست. با این کار او را ناامید و دلسرد می کنید.
9. بیتوجهی به نیازهای جنسی







وقتی رابطه عمیق می شه همون لحظه که یک نفر حس می کنه طرف مقابلش بیخیالش شده شروع به طراحی نقشه فرار می کنه. اینو می گم چون یه بار سر یه ارتباط سه ساله رفتم بالا سر همین حس. یه روز دیدم عشقم اصلا حواسش به حرفام نیست. انگار من یه دیواره می گفتم داستانامو. بعد یهو فهمیدم داره خیالبافی می کنه. بعدشم کشید کشید تا یه روز صبح بیدار شدم دیدم پیام داده میخواد جدا بشه. خلاصه که اگه می خوای رابطه خراب بشه کافیه مثل یه آدم نامرئی رفتار کنی. فقط حضور فیزیکی داشته باشی و هویجی. یه مدتی طرف تحمل می کنه بعد می ریزه تو کار خودش.
بعضیا فکر می کنن با بحث و جدل رابطه خراب می شه ولی نه. ساکت موندن و نادیده گرفتن خیلی کشنده تره. از اون ور کنترل گری هم یه جورایی نشانه عشقه نسبت به بی خیالی. یعنی آدم کنترل گر حداقل برای طرفش ارزش قائله به اندازه خودش. ولی وقتی یه نفر واقعا بی تفاوت می شه دیگه همه چیز رو می سوزونه.
راستی یکی دیگه از چیزایی که رابطه رو آب می کنه اینه که آدم بخواد تظاهر کنه مشکلی وجود نداره. مثلا می گی مشکلی هست می گه نه همه چی اوکیه. بعد می بینی یک ماه بعد یهو انفجار رخ داده. واسه همینه که بعضی وقتا دعوا کردن به شرط حل مسئله بهتر از اون سکوت مرگباره.